چکیده:
آیه هفتم سوره مبارکه حمد یا فاتحةالکتاب از جمله آیاتی است که در معنای آن، میان مفسّران و مترجمان قرآن کریم اختلاف است. در این نوشتار، قسمت پایانی این آیه کریمه، یعنی «غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لاَ الضَّالِّین» مورد توجّه میباشد که هم در اِعراب و نقش کلمات و هم در تفسیر و ترجمه آنها تفاوت قابل توجّهی میان عالمان قرآنی مشاهده میشود.
پرسش مقاله حاضر این است که آیا «غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لَا الضَّالِّین» نقش وصفی برای «الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِم» دارد، یا عبارتی متمایز از آن است. عدّهای از مفسرین و مترجمین معتقدند تعبیر فوق، وصف همان «الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِم» است، یعنی کسانی که مغضوب خداوند نبودهاند و گمراه نشدهاند، ولی غالب آنها، تمایز بین این دو قسمت از آیه را پذیرفتهاند و آیه مبارکه را بدین صورت ترجمه کردهاند: «ما را به راه کسانی که به آنها نعمت دادی، هدایت فرما، نه غضبشدگان و نه گمراهان». این پژوهش با بهرهگیری از روایات تفسیری، بر ترجمه و تفسیر دوم تأکید دارد و آن را ترجیح میدهد.
کلیدواژگان:
ترجمه؛ تفسیر؛ روایات تفسیری؛ آیة هفتم سوره حمد؛ نقد
دانستن معنا و مفهوم آیات قرآن کریم بر هر مسلمانی بایسته و شایسته است، بهویژه آیات و سورههایی که شخص موظّف است در نمازهای روزانة خود قرائت کند. سورة حمد یا فاتحةالکتاب که قرائت آن در همة نمازها، چه واجب چه مستحب، لازم است، از جملة این سورههاست که باید در فهم معنای عبارات دقیق آن کوشید، چراکه ندانستن معنای آیات و جملههای آن، همچون قرائت ناصحیح، پسندیده و مطلوب نیست. طبق آنچه به احصاء درآمده، نوشتهای مستقل به این موضوع خاص نپرداخته است که آیا «غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لاَ الضَّالِّین» نقش وصفی برای «الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِم» دارد، یا عبارتی متمایز از آن است و آنچه انگیزة نگارندگان شده، تفاوت ترجمه و تفسیر مترجمان و مفسّران بوده است که در لابهلای کُتُب تفسیری موجود است. لذا برای برجسته ساختن معنای دقیق این آیه از سورة حمد، تنظیم این مقاله ضروری مینمود.
1ـ پرسش و فرضیّة پژوهش
همانگونه که اشاره شد، پرسش مقالة حاضر این است که آیا ﴿غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لاَ الضَّالِّین﴾ نقش وصفی برای ﴿الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِم﴾ دارد یا عبارتی متمایز از آن است. فرض ما این است که عبارت شریفة ﴿غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لاَ الضَّالِّین﴾ متمایز و مستقل از ﴿الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِم﴾ میباشد نه وصف آن. روش این مقاله توصیف نگاه مترجمان و مفسّران در این آیة خاص و بررسی و تحلیل آنها برای دست یافتن به نتیجة مربوط است.
مترجمان قرآن مانند مفسّران در معنای آیة هفتم سورة حمد اختلاف نظر دارند. برخی گفتهاند منظور از ﴿غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لَا الضَّالِّین﴾ همان ﴿صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِم﴾ هستند که غضب الهی و گمراهی شامل حال آنان نمیشود. در واقع، کلمة «غیر» را صفت برای «الَّذِینَ» دانستهاند، امّا به نظر میرسد این آیه اشاره به سه گروه متمایز از هم دارد؛ یعنی: 1ـ «أَنْعَمْتَ عَلَیْهِم». 2ـ «الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِم». 3ـ «الضَّالِّین». یادآوری میشود که برخی روایات تفسیری بر این تفسیر دوم صحّه میگذارند.
2ـ دیدگاه مفسّران
پیش از ذکر اقوال مفسّران، یادآوری میشود که در اِعراب و نقش کلمة «غیر» در این آیه، میان عالمان نحوی اختلاف است. برخی گفتهاند این کلمه بَدَل از ضمیر «هُم» در «عَلَیهِم» است، برخی آن را بَدَل از «الّذین» و برخی هم صفت «الَّذِین» گرفتهاند (ر.ک؛ درویش، 1415ق.، ج1: 15). بعضی هم تنها وجه وصفی برای «الَّذِینَ» را پذیرفتهاند (ر.ک؛ دعّاس، 1425ق.، ج1: 8).
در میان مفسّران نیز برخی به اِعراب این آیه اشاره کردهاند؛ به عنوان نمونه مرحوم طبرسی در جوامعالجامع و پس از او بیضاوی، هر دو نقش وصف و بَدَل را برای «غَیر» پذیرفتهاند و میگویند: «غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ» بَدَل از «الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ» است؛ بدین معنی که «المُنعَم عَلَیهِم» همان کسانی هستند که از غضب خدا و گمراهی سالم ماندهاند یا اینکه واژة «غیر» در اینجا صفت باشد؛ بدین معنی که آنها جمع کردهاند میان نعمت الهی و سلامت از غضب الهی و ضلالت1 (ر.ک؛ طبرسی، 1377، ج1: 10؛ طبرسی، 1372، ج 1: 106؛ بیضاوی، 1418ق.، ج1: 31 و بروجردی، 1416ق.، ج 3: 663).
نقش «نعت یا وصف» همان دیدگاه اوّل را تأیید میکند و ترجمة آیه را بدین سو میبرد: «آن مُنعَمان که از غضب و گمراهی مبرّا هستند». این دیدگاه مورد پذیرش نگارندگان مقالة حاضر قرار نمیگیرد، امّا اِعراب بَدَل را میتوان پذیرفت، البتّه نه به معنایی که در تفسیر جوامعالجامع ذکر شد. در این تفسیر، هر دو معنای بَدَل و صفت بودن به یک ترجمه و نتیجه منتهی میشود، البتّه مشخّص نیست چرا «غَیر...» بَدَل «الَّذِین أَنعَمتَ...» قرار گرفته، ولی با وجود این، معنای آن را مانند نقش صفت دانستهاند (ر.ک؛ طبرسی، 1377، ج 1: 10).
حال آنکه به نظر میرسد اِعراب نعت با بَدَل تفاوت دارد و قابل جمع نیست. دیگر اینکه در بَدَل لزوماً معنای «اینهمانی» مطرح نیست، چنانکه به بیان دیگر عالمان نحو، نکتة بَدَل در آیة شریفه این است که نعمتدادهشدگان (مُهتَدین) غیر از «مَغضُوبین» و «ضالّین» هستند. صافی در الجدول فی إعرابِ القرآن میگوید: «... یُبَدِّلُ مِنَ الَّذین بِصِلَتِهِ «غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ» و هُمْ الیَهُودُ «و لاَ» و غیر «الضَّالِّینَ» وَ هُمْ النَصَارَی وَ نُکْتَةُ الْبَدَلِ إفَادَةُ أَنَّ المُهتَدِینَ لَیسُوا یَهُوداً وَ لاَ نَصَارَی» (صافی، 1418ق.: 4).
آیتالله جوادی آملی و آیتالله مکارم شیرازی این تفسیر را که منظور از «غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ»، «یهود» باشد و منظور از «وَ لاَ الضَّالِّین»، «نصاری» تأیید کردهاند، ولی گفتهاند: «باید توجّه داشت که این تعبیر در حقیقت، از قبیل تطبیق کلّی بر فرد است، نه انحصار مفهوم اینها بر دستة خاصّی (ر.ک؛ جوادی آملی، 1388، ج1: 548 و مکارم شیرازی و دیگران، 1374، ج1: 55).
از دیگر طرفداران تفسیر اوّل، ابنعاشور است که جملة ﴿غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لاَ الضَّالِّینَ﴾ را توصیفِ ﴿الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ﴾ دانسته است و میافزاید: «غرض از وصفِ ﴿الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ﴾ به ﴿غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لَا الضَّالِّینَ﴾، در واقع، پناه بردن به خداست از اینکه مثل کسانی نباشند که مورد انعام الهی قرار گرفتند، ولی حقّ آن را ادا نکردند» (ابنعاشور، بیتا، ج 1: 193).
مراد ابنعاشور، نعمتدادهشدگانی است که به خاطر شکرگزاری مورد غضب الهی واقع نشدند و گمراه نگردیدند.
علاّمه طباطبائی هم ظاهراً به همین طریق رفته است. ایشان ذیل آیة ﴿قَالَ رَبِّ بِمَا أَنْعَمْتَ عَلَیَّ فَلَنْ أَکُونَ ظَهِیرًا لِّلْمُجْرِمِینَ﴾ (القصص/17)، میگوید: «... و اینان (کسانی که خدا به آنان نعمت داد،) اهل صراط مستقیمی بودهاند که از غضب و گمراهی ایمنند. به دلیل قول خدای تعالی که میفرماید: ﴿اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ صِراطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لَا الضَّالِّینَ﴾2 (ر.ک؛ طباطبائی، 1417ق.، ج 16: 20).
از این تعبیر استفاده میشود که به نظر علاّمه، مغضوب و گمراه نبودن، وصفهایی از همان «الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِم» است، نه اینکه دو گروه جداگانهای غیر از «مُنعَمٌ عَلَیهِم» باشند؛ یعنی انعام شدگانِ مصونِ از گمراهی و غضب الهی.
ولی ایشان در تفسیر آیة هفت سورة حمد، با توجّه به همین آیه، مردم را به سه دسته تقسیم میکنند: مؤمنان، غضبشدگان و گمراهان: «وَ عِندَ ذَلِکَ تُقسِمُ النَّاسُ فِی طُرُقِهِم ثَلاَثَةَ أَقسَامٍ: مِن طَرِیقةٍ إِلَی فَوقِ وَ هُمُ الَّذِینَ یُؤمِنُونَ بِآیَاتِ اللهِ وَ لاَ یَستَکبِرُونَ عَن عِبَادَتِهِ، وَ مِن طَرِیقةٍ إِلَی السِّفلِ وَ هُمُ المَغضُوبُ عَلَیهِم، وَ مِن ضِلِّ الطَّرِیقِ وَ هُوَ حَیرَانٌ فِیهِ وَ هُمُ الضَّالُّونَ، وَ رُبَّمَا أَشعَرَ بِهَذَا التَّقسِیمِ قَولُهُ تَعَالَی: ﴿صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لاَ الضَّالِّینَ﴾، وَ الصِّرَاطُ المُستَقِیمِ لاَ مَحَالَةَ لَیسَ هُوَ الطَّرِیقَینَ الآخَرِینَ مِنَ الطُّرُقِ الثَّلاَثِ أَعنِی: طَرِیقَ المَغضُوبِ عَلَیهِم وَ طَرِیقَ الضَّالِّینَ» (همان، ج 1: 29).
این تفسیر دوم که البتّه مدّعای مقالة حاضر هم میباشد، ظاهراً مخالف تفسیر اوّل ایشان است. در تفسیر اوّل، سخن از سه طریقه نیست، بلکه تنها یک گروه و طریقه است که با ویژگیِ عدم غضب الهی و گمراهی توصیف شدهاند.
این تناقض را در البیان فی تفسیر القرآن نیز میتوان مشاهده کرد. آیتالله خویی در یک موضع اشاره به جدایی و تمایز این سه گروه میکنند و میفرمایند: «صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لَا الضَّالِّینَ؛ فِیهِ دَلاَلَةٌ عَلَی وُجُودِ طَرِیقٍ مُستَقِیمٍ سَلَکَهُ الَّذِینَ أَنعَمَ اللَّهُ عَلَیهِم ... ، وَ وُجُودِ طُرُقٍ أُخرَی غَیرِ مُستَقِیمَةٍ سَلَکَهَا المَغضُوبِ عَلَیهِم ...، وَ الضَّالُّونَ الَّذِینَ ضَلُّوا طَرِیقَ الهُدَی بِجَهلِهِم ... وَ القَارِئُ المُتَدَبِّرُ لِهَذِهِ الآیَةِ الکَرِیمَةِ یَتَذَکَّرُ ذَلِکَ فَیُحضَرُ فِی ذِهنِهِ لُزُومُ التَّأَسِّی بِأَولِیَاءِ اللّهِ ... وَ التَّجَنُّبُ عَن مَسَالِکَ هَؤُلاَءِ المُتَمَرِّدِینَ الَّذِینَ غَضِبَ اللّهُ عَلَیهِم بِمَا فَعَلُوا، وَ الَّذِینَ ضَلُّوا طَرِیقَ الحَقُّ بَعدَ اِتِّضَاحِهِ» (خویی، بیتا: 99).
امّا در موضع دیگر، قائل به وصفیّت جملة «غَیرِ المَغضُوبِ...» برای «صِرَاطَ الَّذِینَ...» شده است: «... فَفِی تَوصِیفٍ مَن أَنعَمَ اللّهُ عَلَیهِم بِأَنَّهُم غَیرُ المَغضُوبِ عَلَیهِم وَ لاَ الضَّالِّینَ تَقیِیدٌ لِإِطلاَقِهِ، وَ تَضیِیقُ لِسِعَتِهِ، فَلاَ یُشمِلُ هَؤُلاَءَ الَّذِینَ لَم یُؤَدُّوا شُکرَ النِّعمَةِ...» (همان: 490). این در حالی است که به نظر میرسد این دو دیدگاه با یکدیگر قابل جمع نیست.
آیتالله جوادی آملی به گونهای دیدگاه اوّل را تأیید میکنند و در توضیح آیه آوردهاند: «صراط مستقیمی که مطلوب عبد سالک است، راه کسانی که خدای سبحان به آنان نعمتهای معنوی عطا کرده است و آنان نه مورد غضب خدایند و نه گمراه» (جوادی آملی، 1388، ج1: 514). در جای دیگر نیز مینویسند: «جملة ﴿غَیرِْ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِم وَ لاَ الضَّالِّین﴾ برای بیان برخی از صفات سلبی نعمتیافتگان است و به این معناست: کسانی که تو به آنها نعمت دادهای، نه مغضوباَند و نه گمراه» (همان: 527).
3ـ دیدگاه تمایز
امّا در مقابل این تفسیر، برخی مفسّران هم هستند که قائل به تمایز و تعدّد «مَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ» و «ضَّالِّین» از «الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ» شدهاند. مهمترین این اقوال عبارتند از:
ـ مقاتل بن سلیمان آیة شریفه را به این نحو تفسیر کرده است: «غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ یَعنِی دَلَّنَا عَلَی دِینِ غَیرِ الیَهُودِ الَّذِینَ غَضَبَ اللّهُ عَلَیهِم ... وَ لاَ الضَّالِّینَ، یَقُولُ وَ لاَ دِینِ المُشرِکِینَ یَعنِی النَّصَارَی» (بلخی، 1423ق.، ج1: 37).
سخن مقاتل دالّ بر این است که راه «مَغضُوبِ عَلَیهِم» و «ضَالِّین» که از مصادیق بارز آن «یهود» و «نصاری» میباشند، غیر از راه «مُنعَمٌ عَلَیهِم» است.
ـ شیخ طوسی نیز همین برداشت را از آیه داشته است: « ﴿الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ﴾ هُمُ الیَهُودُ عِندَ جَمِیعِ المُفَسِّرَانِ الخَاصِّ وَ العَامِّ، لِأَنَّهُ تَعَالَی قَد أَخبَرَ أَنَّهُ غَضَبَ عَلَیهِم... ﴿وَ لاَ الضَّالِّینَ﴾ هُمُ النَّصَارَی لِأَنَّهُ قَالَ: «وَ ضَلُّوا عَنْ سَواءِ السَّبِیلِ» ... یَعنِی النَّصَارَی. وَ رُوَی ذَلِکَ عَنِ النَّبِیِّ(ص)» (طوسی، بیتا، ج1: 44 و طبرسی، 1372، ج1: 108).
ـ زمخشری لفظِ «لا» بر سَرِ «وَ لاَ الضَّالِّینَ» را عطف بر کلمة «غَیر» که معنی نفی دارد، دانسته است و با توجّه به آن، در معنای «غَیرِ المَغضُوبِ عَلَیهِم وَ لاَالضَّالِّین» میگوید: «نه غضبشدگان و نه گمراهان»3 (زمخشری، 1407ق.، ج1: 17 و سایس، بیتا: 20).
ـ فخرالدّین رازی هم با اشاره به سه طایفة مذکور در آیة کریمه، این تمایز و تغایر را چنین بیان نموده است: «... وَ الطَّائِفَةُ الثَّانِیَة: الَّذِینَ أَخَلُّوا بِالأَعمَالِ الصَّالِحَةِ، وَ هُمُ الفَسَقَةُ وَ إِلَیهِم الإِشَارَةُ بِقَولِهِ: غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ. و الطَّائِفَةُ الثَّالِثَةُ: الَّذِینَ أَخَلُّوا بِالإِعتِقَادَاتِ الصَّحِیحَةِ، وَ هُم أَهلُ البِدَعِ وَ الکُفرِ، وَ إِلَیهِم الإِشَارَةِ بِقَولِهِ: وَ لاَ الضَّالِّینَ» (فخر رازی، 1420ق.، ج1: 229).
امام خمینی(ره) این تمایز را با عبارت «سه راه هست» تأکید میکند: «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ، صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لَا الضَّالِّینَ. صراط مستقیم همین صراط اسلام است که صراط انسانیّت است؛ که صراط کمال است، که راه به خداست. سه راه هست: یک راه مستقیم و یک راه شرقی (مغضوب عَلَیْهِمْ) و یک راه غربی (ضَالِّین)» (موسوی خمینی(ره)، 1388: 242).
همچنین میفرماید: « ﴿اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ * صِراطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ: آنهایی که تو به آنها نعمت دادی، آنها را منعم کردی، رحمت را بر آنها وارد کردی و هدایت را بر آنها وارد کردی﴾. ﴿غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لَا الضَّالِّینَ﴾، ﴿مَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ﴾ یک طایفهاَند منحرف. ﴿ضالّین﴾ هم یک طرفاَند منحرف» (همان: 238).
روشن است که این برداشتها و تفاسیر حاکی از همان تمایز و غیرت گروههای سهگانة مورد نظر است. در اینجا به منظور پرهیز از تطویل و تکرار کلام به ذکر نام تفاسیر دیگری که همین برداشت را از آیة منظور کردهاند، بسنده میشود:
تفسیر الصّافی (فیض کاشانی، 1415ق.، ج1: 88ـ87)، آلاء الرّحمن (بلاغی نجفی، 1420ق.، ج1: 64)، بیانالمعانی (آلغازی، 1382ق.، ج1: 116)، تفسیر المراغی (مراغی، بیتا، ج1: 24)، التّفسیر المنیر (زحیلی، 1418ق.، ج1: 57)، تفسیر شبّر (شبّر، 1412ق.: 39)، التفسیر الوسیط للقرآن الکریم (طنطاوی، بیتا، ج1: 26)، مِن وحی القرآن (فضلالله، 1419ق.، ج1: 86)، تیسیر الکریم الرّحمن (آلسعدی، 1408ق.: 36)، البلاغ فی تفسیر القرآن بالقرآن (صادقی تهرانی، 1419ق.: 1)، التّبیان فی إعراب القرآن (عکبری، بیتا: 13)، تفسیر ابنعربی (ابنعربی، 1422ق.، ج1: 9)، تفسیر اثنا عشری (حسینی شاه عبد العظیمی، 1363، ج1: 44)، تفسیر الجلالین (محلّی و سیوطی، 1416ق.: 4)؛ تفسیر الحدیث (دروزة، 1383ق.، ج1: 304)؛ تفسیر أحسن الحدیث (قرشی، 1377، ج 1: 31)، تفسیر القرآن العظیم (ابنکثیر، 1419ق.، ج1: 56)، تفسیر نمونه (مکارم شیرازی و دیگران، 1374 ج1: 52) و تفسیر نور (قرائتی، 1383، ج1: 34).
4ـ دیدگاه مترجمان
چنانکه اشاره شد، مترجمان هم مانند مفسّران، در ترجمة این آیه همنوا نیستند. برخی آیة شریفه را بنا بر تفسیر اوّل، یعنی («غَیر...» صفتِ «الَّذِین...»)، ترجمه کردهاند، از جمله:
1ـ «راه کسانی که به آنها نعمت دادی (همانند انبیا و پیروان راستین آنها)، آنان که نه مورد خشم (تو) قرار گرفتهاند و نه گمراهاَند« (علی مشکینی، 1381: 19).
2ـ «راه آنهایی که برخوردارشان کردهای، همانها که نه در خور خشماَند و نه گمگشتگان» (فولادوند، 1415ق.: 1).
3ـ «راه آنان که به نعمت پروردهای؛ که نه بر ایشان خشم آوردهای و نه گمراهاَند» (گرمارودی، 1384: 1).
مترجمان دیگری که این ترجمه را برگزیدهاند، عبارتند از: فیضالإسلام، حسین انصاریان، محمّدعلی رضایی اصفهانی، محمود صلواتی. امّا تعداد بیشتری از مترجمان، همانند مفسّران، آیه را مطابق تفسیر دوم معنا کردهاند:
1ـ «راه آنان که نعمت کردی تو بر ایشان از مؤمنان، جز آنان که خشم گرفتی بر ایشان از جهودان و نه گمراهان از ترسایان» (ابوالفتوح رازی، 1408ق.: 62).
2ـ «راه آنان که به آنها انعام فرمودی، نه راه کسانی که بر آنها خشم فرمودی (قوم یهود) و نه گمراهان (چون اغلب نصاری)» (الهی قمشه ای، 1380: 1).
3ـ «راه کسانی که مورد انعام و اکرام تو واقع گردیدهاند و ایشان را برگزیدهای و گرامی داشتهای؛ نه راه کسانی که مورد سخط و غضب تو واقع گشتهاند و نه راه کسانی که از طریق حقّ و راه مستقیم منحرف گردیدهاند و گمراه شدهاند» (بانو امین، 1361: 49).
4ـ «راه آنان که انعام کردی بر ایشان نه آنان که غضب شده بر ایشان و نه گمراهان» (شعرانی، 1374: 2).
5ـ «راه کسانی که آنان را مشمول نعمت خود ساختی؛ نه کسانی که بر آنان غضب کردهای و نه گمراهان» (مکارم شیرازی و دیگران، 1373: 1).
مترجمان دیگری که چنین ترجمهای کردهاند، عبارتند از:
علیاکبر طاهری قزوینی، عبدالمحمد آیتی، اصغر برزی، سیّد مهدی حجّتی، سیّد محمود طالقانی، ترجمة کاشف، محمّدکاظم معزّی، ترجمة تفسیر طبری.
5ـ نظریّة مختار
به نظر میرسد از میان این دو تفسیر و ترجمه، تفسیر دوم صحیحتر است و آیة شریفه در صدد بیان این نیست که بگوید «(ما را به راه راست هدایت فرما)، راه کسانی که به آنان نعمت دادهای؛ همان کسانی که مورد خشم تو نیستند و گمراه نشدند». اگر قائل به این ترجمه شدیم، معنایش این است که در این آیه، سخن از یک گروه است: «نعمتدادهشدگانی که از غضب الهی و گمراهی مبرّا هستند».
چنانکه در تفسیرها و ترجمههای گوناگون فوق نشان داده شد، ظاهراً این آیة کریمه اشاره به سه گروه مجزّا دارد. با توجّه به برخی از آیات شریفة قرآن و روایات تفسیری مشخّص میشود که این تفسیر هیچ استبعادی ندارد.
1ـ5) شواهد و مصداقهای قرآنی بر تأیید تفسیر دوم
در قرآن مجید، هم گروه «أَنعَمتَ عَلَیهِم» مشخّص شدهاند و هم دو گروه دیگر (مَغضُوبِ عَلَیهِم وَ ضَالِّین)؛ مثلاً در مورد گروه نخست روایات متعدّدی است که آنها را همان افراد مذکور در آیة 69 سورة نساء معرّفی میکنند: «قَالَ الْإِمَامُ(ع) صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ... وَ هُمُ الَّذِینَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی ﴿وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقِینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِینَ وَ حَسُنَ أُولَئِکَ رَفِیقاً﴾ » (تفسیر منسوب به امام حسن عسکری(ع)، 1409ق.: 47؛ صدوق، 1403ق.: 36؛ بحرانی، 1374، ج1: 28 و عروسی حویزی، 1415ق.، ج1: 23).
در آیاتی هم اشاره به «مَغضُوبِین» شده است؛ مثلاً: ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَوَلَّوْا قَوْمًا غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ...﴾ (الممتحنه/13). شیخ طوسی مصادیق «قوماً» را «یهود و دیگر کافران» میداند (ر.ک؛ طوسی، بیتا، ج9: 588 و واحدی، 1411ق.: 445). نیز آیة ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ تَوَلَّوْا قَوْمًا غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِم مَّا هُم مِّنکُمْ وَلَا مِنْهُمْ وَیَحْلِفُونَ عَلَى الْکَذِبِ وَهُمْ یَعْلَمُونَ﴾ (المجادله/14): در مورد منافقینی است که یهود را دوست و اولیای خویش برگرفته بودند (ر.ک؛ طبرسی، 1372ق.، ج9: 380).
در کریمة دیگر، منافقان و مشرکانی که سوء ظنّ به خدای تعالی دارند از مصادیق «مَغضوبین» برشمرده شدهاند: ﴿وَیُعَذِّبَ الْمُنَافِقِینَ وَالْمُنَافِقَاتِ وَالْمُشْرِکِینَ وَالْمُشْرِکَاتِ الظَّانِّینَ بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوْءِ عَلَیْهِمْ دَائِرَةُ السَّوْءِ وَغَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَلَعَنَهُمْ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَهَنَّمَ وَسَاءَتْ مَصِیرًا﴾ (الفتح/6).
در مورد گروه «الضالّین» نیز میتوان به آیة شریفه زیر اشاره نمود که در آن به جهنّمیانِ زیانکار اشاره شده است: ﴿وَمَنْ خَفَّتْ مَوَازِینُهُ فَأُوْلَئِکَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنفُسَهُمْ فِی جَهَنَّمَ خَالِدُونَ* تَلْفَحُ وُجُوهَهُمُ النَّارُ وَهُمْ فِیهَا کَالِحُونَ * أَلَمْ تَکُنْ آیَاتِی تُتْلَى عَلَیْکُمْ فَکُنتُم بِهَا تُکَذِّبُونَ * قَالُوا رَبَّنَا غَلَبَتْ عَلَیْنَا شِقْوَتُنَا وَکُنَّا قَوْمًا ضَالِّینَ﴾ (المؤمنون/106ـ103).
با توجّه به این آیات میتوان استفاده کرد که در سورة حمد، سخن از سه دسته از انسانها به میان آمد؛ یک دسته «اَلَّذِینَ أَنعَمتَ عَلَیهِم» هستند که از مصادیق آن در آیة 69 سورة نساء ذکر شده است و دو دستة دیگر، یعنی «المَغضُوبِ عَلَیهِم» و «الضَّالِّین» که در آیات دیگری به مصادیق آنها اشاره شده است.
2ـ5) شواهد و مصداقهای روایی بر تأیید تفسیر دوم
افزون بر آیات فوق، مؤیّد این نظریّه، روایات متعدّدی است که از معصومین (علیهمالسّلام) در تفسیر و تأویل این آیة شریفه وارد شده است.
1ـ2ـ5) شمار متعدّدی از این روایات، «المَغضُوبِ عَلَیهِم» را «یهود» و نیز «الضَّالِّین» را «نصاری» معرّفی میکنند؛ از جمله در تفسیر عیّاشی، ضمن روایاتی که متضمّن تفسیر سورة حمد بوده، آمده است:
الف) «عَن مُحَمَّدَ بنِ مُسلِم قَالَ سَأَلتُ أَبَا عَبدِاللهِ(ع) عَن قَولِ الله عَزَّ وَ جَلَّ ﴿وَلَقَدْ آتَیْنَاکَ سَبْعًا مِّنَ الْمَثَانِی وَالْقُرْآنَ الْعَظِیمَ﴾ فَقَالَ فَاتِحَةُ الکِتَابِ [یُثَنَّی فِیهَا القَولُ. قَالَ: وَ قَالَ رَسُولُ اللهِ(ص) إِنَّ اللهَ مَنَّ عَلَیَّ بِفَاتِحَةِ الکِتَابِ] مِن کَنزِ الجَنَّةِ فِیهَا: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ ... ﴿اِهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ﴾ صِرَاطَ الأَنبِیَاءِ وَ هُمُ الَّذِینَ أَنعَمَ اللهُ عَلَیهِم ﴿غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ﴾ الیَهُودُ ﴿وَ غَیرِ الضَّالِّینَ﴾ النَّصَارَی» (العیّاشی، 1380ق.، ج1: 22 و بحرانی، 1374، ج1: 115).
ب) «عَن مُعاوِیَةِ بنِ وَهَب قَالَ سَأَلتُ أَبَا عَبدِالله(ع) عَن قَولِ اللهِ ﴿غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لاَ الضَّالِّینَ﴾، قَالَ: هُمُ الیَهُودُ وَ النَّصَارَی» (العیّاشی، 1380ق.، ج1: 24، بحرانی، 1374، ج1: 117 و عروسی حویزی، 1415ق.، ج1: 25).
ج) «الْحُسَیْنُ بْنُ سَعِیدٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَی عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ وَهَبٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ(ع)... ﴿غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لاَ الضَّالِّینَ﴾ قَالَ هُمُ الْیَهُودُ وَ النَّصَارَی» (طوسی، 1407ق.، ج2: 75؛ طوسی، 1390ق.، ج1: 319 و ابن أبیجمهور، 1405ق.، ج3: 87).
البتّه لازم به یادآوری است که یهود و نصاری از جمله مصادیق این کریمه به شمار میروند و نه اینکه تنها مصادیق آن باشند، چنانکه از امیرالمؤمنین علی(ع) ذیل آیة مورد بحث نقل شده است که فرمود: «... کُلُّ مَنْ کَفَرَ بِاللَّهِ فَهُوَ مَغْضُوبٌ عَلَیْهِ، وَ ضَالٌّ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ. وَ قَالَ الرِّضَا(ع) کَذَلِکَ، وَ زَادَ فِیهِ، فَقَالَ: وَ مَنْ تَجَاوَزَ بِأَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ(ع) الْعُبُودِیَّةَ، فَهُوَ مِنَ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ مِنَ الضَّالِّینَ» (تفسیر منسوب به امام حسن عسکری(ع)، 1409ق.: 50 و صدوق، 1403 ق.: 36).
در تفسیر عیّاشی نیز آمده است: «... ابن أبیعُمَیر رَفَعَهُ فِی قَولِهِ ﴿غَیرِ المَغضُوبِ عَلَیهِم وَ غَیرِ الضَّالِّینَ﴾ وَ هَکَذَا نُزِلَت قَالَ: المَغضُوبُ عَلَیهِم فُلاَنٌ وَ فُلاَنٌ وَ فُلاَنٌ وَ النَّصَّابُ، وَ الشَّکَّاکُ الَّذِینَ لاَ یَعرِفُونَ الإِمَامَ» (العیّاشی، ج1: 24؛ فیض کاشانی، ج1: 87 و بحرانی، 1374، ج1: 108).
ممکن است اشکال شود در این روایات که «المَغضُوبِ عَلَیهِم» و «الضَّالِّین» به «یهود» و «نصاری» تفسیر شدهاند، بیان کلّی از این دو تعبیر است، نه اینکه منحصراً در این آیه به این دو طایفه تفسیر و تأویل شده باشند که بخواهد مؤیّد تفسیر دوم باشد. در پاسخ و تأیید این سخن باید گفت روایات اشارهکننده به یهود و نصاری در ذیل همین آیه و برای تبیین مراد آن وارد شده است و به عنوان روایت تفسیری برای این آیه محسوب میشوند، چنانکه در روایات بخش بعدی (روایات ذیل) این مطلب بهتر نشان داده شده است.
2ـ2ـ5) مؤیّد دیگر تفسیر دوم، روایاتی است که در آنها معنا و تفسیر آیة هفتم سورة حمد بدین صورت بیان شده است:
الف) «قَالَ الْإِمَامُ (حسن عسکری(ع)) قَالَ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ(ع): أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عِبَادَهُ أَنْ یَسْأَلُوهُ طَرِیقَ الْمُنْعَمِ عَلَیْهِمْ، وَ هُمُ النَّبِیُّونَ وَ الصِّدِّیقُونَ وَ الشُّهَدَاءُ وَ الصَّالِحُونَ وَ أَنْ یَسْتَعِیذُوا [بِهِ] مِنْ طَرِیقِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ هُمُ الْیَهُودُ الَّذِینَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی فِیهِمْ: ﴿قُلْ هَلْ أُنَبِّئُکُم بِشَرٍّ مِّن ذَلِکَ مَثُوبَةً عِندَ اللّهِ مَن لَّعَنَهُ اللّهُ وَغَضِبَ عَلَیْهِ...﴾ (المائده/ 60) وَ أَنْ یَسْتَعِیذُوا بِهِ مِنْ طَرِیقِ الضَّالِّینَ، وَ هُمُ الَّذِینَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی فِیهِمْ: ﴿ قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ لاَ تَغْلُواْ فِی دِینِکُمْ غَیْرَ الْحَقِّ وَلاَ تَتَّبِعُواْ أَهْوَاء قَوْمٍ قَدْ ضَلُّواْ مِن قَبْلُ وَأَضَلُّواْ کَثِیرًا وَضَلُّواْ عَن سَوَاء السَّبِیلِ﴾ (المائده/ 77) وَ هُمُ النَّصَارَی...» (تفسیر منسوب به امام حسن عسکری(ع)، 1409ق.:50؛ صدوق، 1403ق.: 36؛ استرآبادی، 1409ق.: 32؛ فیض کاشانی، 1415ق.، ج1: 87 و مجلسی، 1403ق.، ج25: 273)؛
یعنی؛ «... خداوند، عزّ و جلّ، بندگانش را (در سوره حمد) امر کرد به اینکه از او، راه نعمتدادهشدگان را طلب کنند... و پناه برند به او از راه غضبشدگان... و پناه برند به او از راه گمراهان ... .
ملاحظه میشود که بر اساس این روایت، سه راه و طریقه در این آیة شریفه مطرح است: طریق «الْمُنْعَمِ عَلَیْهِم»، طریقِ «الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِم» و طریق «الضَّالِّین»4.
ب) همچنین در بخشی از یک روایت مفصّل که فضل بن شاذان از قول امام رضا(ع) نقل کرده، تفسیر آیة مورد نظر شبیه روایت فوق بیان شده است: «... أُمِرَ النَّاسُ بِالْقِرَاءَةِ فِی الصَّلاَةِ لِئَلاَّ یَکُونَ الْقُرْآنُ مَهْجُوراً مُضَیَّعاً .... «غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ» اسْتِعَاذَةٌ مِنْ أَنْ یَکُونَ مِنَ الْمُعَانِدِینَ الْکَافِرِینَ الْمُسْتَخِفِّینَ بِهِ وَ بِأَمْرِهِ وَ نَهْیِهِ «وَ لاَ الضَّالِّینَ» اعْتِصَامٌ مِنْ أَنْ یَکُونَ مِنَ الَّذِینَ ضَلُّوا عَنْ سَبِیلِهِ مِنْ غَیْرِ مَعْرِفَةٍ5 ﴿...وَهُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعًا﴾ (الکهف/ 104) ...» (صدوق، 1385، ج1: 260؛ همان، 1413ق.، ج1: 310؛ همان، 1378ق.، ج2: 107؛ فیض کاشانی، 1415ق.، ج8: 854؛ بحرانی، 1374، ج1: 113؛ مجلسی، 1403ق.، ج82: 54 و عروسی حویزی، 1415ق.، ج1: 24).
ج) در ارشادالقلوب دیلمی نیز همین مضمون بدین گونه از امام علی(ع) نقل شده است: «... وَ أَمَّا قَوْلُهُ ﴿صِراطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ﴾ فَتِلْکَ النِّعْمَةُ الَّتِی أَنْعَمَهَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَی مَنْ کَانَ قَبْلَنَا مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقِینَ فَنَسْأَلُ رَبَّنَا أَنْ یُنْعِمَ عَلَیْنَا وَ أَمَّا قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ ﴿غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ﴾ فَأُولَئِکَ الْیَهُودُ بَدَّلُوا نِعْمَةَ اللَّهِ کُفْراً فَغَضِبَ عَلَیْهِمْ... فَنَسْأَلُ رَبَّنَا أَنْ لاَ یَغْضَبَ عَلَیْنَا کَمَا غَضِبَ عَلَیْهِمْ وَ أَمَّا قَوْلُهُ ﴿وَ لاَ الضَّالِّینَ﴾ فَأَنْتَ وَ أَمْثَالُکَ یَا عَابِدَ الصَّلِیبِ الْخَبِیثِ ضَلَلْتُمْ بَعْدَ عِیسَی بْنِ مَرْیَمَ(ع) نَسْأَلُ رَبَّنَا أَنْ لاَ یُضِلَّنَا کَمَا ضَلَلْتُم...» (دیلمی، 1412ق، ج2: 366ـ365 و مجلسی، 1403ق.، ج89: 260).
در منابع اهل سنّت نیز به این تفسیر اشاره شده است. بیهقی در شعبالایمان حدیثی را از پیامبر اکرم(ص) نقل کرده است و در آن آمده که خداوند سورة حمد را بین خود و بندهاش تقسیم کرده است. سپس معنای آیههای این سورة مبارکه را تبیین میفرماید:
د) «... مُقَاتِل بن سُلَیمَان عَنِ الضَّحَّاکِ عَن اِبنِ عَبَّاسِ عَنِ النَّبِی(ص) قَالَ إِنَّ اللهَ قَد أَنزَلَ عَلَی سُورَةٍ لَم یُنَزِّلهَا عَلَی أَحَدٍ مِنَ الأَنبِیَاءِ وَ الرُّسُلِ قَبلِی قَالَ النَّبِیِّ(ص) قَالَ اللهُ تَعَالَی قَسَمَتُ هَذِهِ السُّورَةُ بَینِی وَ بَینَ عِبَادِی فَاتِحَةَ الکِتَابِ جَعَلتُ نِصفَهَا لِی وَ نِصفَهَا لَهُم ... غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ یَقُولُ أَرشَدَنَا غَیرِ دِینِ هَؤُلاَءِ الَّذِینَ غَضَبتَ عَلَیهِم وَهُمُ الیَهُودُ ﴿وَ لاَ الضَّالِّینَ﴾ وَهُمُ النَّصَارَی أَضَلَّهُمُ اللهُ بَعدَ الهُدَی فَبِمَعصِیَتِهِم غَضَبَ اللهُ عَلَیهِم» (بیهقی، 1423 ق.، ج4: 37 و سیوطی، 1404 ق.، ج1: 7).
با توجّه به این روایات، قاری این آیة شریفه (از جمله نمازگزار)، از خدا میخواهد که او را در زمرة نعمت داده شدگان قرار دهد، نه مغضوبین و ضالّین.
تنها یک روایت در منابع روایی وجود دارد که اشاره به نخستین تفسیر مذکور دارد که معتقد است تعبیر ﴿غَیرِ المَغضُوبِ عَلَیهِم وَ لاَ الضَّالِّین﴾ ویژگی همان «مُنعَمِینَ عَلَیهِم» است؛ یعنی همان مُنعَمین که مغضوب خدا نیستند و گمراه نشدند. این روایت در تفسیر فرات کوفی آمده است و برخی هم از کتاب وی نقل کردهاند:
«... قَالَ حَدَّثَنَا فُرَاتُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ الْکُوفِیُّ قَالَ حَدَّثَنِی عُبَیْدُ بْنُ کَثِیرٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مَرْوَانَ قَالَ حَدَّثَنَا عُبَیْدُ بْنُ یَحْیَی بْنِ مِهْرَانَ الْعَطَّارُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) [فِی قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ اِهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ دِینَ اللَّهِ الَّذِی نَزَلَ بِهِ جَبْرَئِیلُ(ع) عَلَی مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله)] صِراطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لاَ الضَّالِّینَ قَالَ شِیعَةِ عَلِیٍّ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ بِوَلَایَةِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ(علیه السلام) لَمْ تَغْضَبْ عَلَیْهِمْ وَ لَمْ یَضِلُّوا» (فرات الکوفی، 1410ق.: 51؛ صدوق، 1403ق.: 36؛ فیض کاشانی، 1415ق.، ج1: 87؛ بحرانی، 1374، ج1: 115 و عروسی حویزی، 1415ق.، ج1: 24).
با وجود این، باید توجّه داشت که «عُبَیْدُ بْنُ کَثِیر» میان علمای رجال، مشهور به کذب و جعل حدیث است. ابنالغضائری در رجال خود دربارة او میگوید: «عُبَیدُ بنُ کَثِیر ...کَانَ یَضِعُ الحَدِیثَ مُجَاهِرَةً، وَ لاَ یَحتَشِمُ الکِذبَ الصِّرَاحَ وَ أَمرُهُ مَشهُورٌ» (ابنالغضائری، 1364: 80)؛ یعنی عُبید بن کثیر آشکارا حدیث جعل میکرد و از گفتن دروغ اِبایی نداشت و او در این مورد مشهور است.
دیگر بزرگان رجالی نیز همین نظر را دربارة «عبید بن کثیر» دارند (ر.ک؛ نجّاشی، 1365: 234؛ حلّی، 1342: 472 و حلّی، 1411ق.: 245).
همچنین در سند این حدیث، «عُبَیْدُ بْنُ یَحْیَی بْنِ مِهْرَان» مجهول است و در کُتُب رجالی شیعه نیز هیچ نامی از او برده نشده است.
بنا بر این روایت، با عنایت به سخن علمای رجال در باب «عُبَید بن کثیر» که جاعل حدیث بود و اینکه ناظر به فضیلتی برای شیعیان امیرالمؤمنین(ع) است، خالی از انگیزه برای جعل آن نیست و در مضانّ اتّهام به جعل و وضع قرار دارد. لذا این روایت با توجّه به ضعف سندی که دارد، اعتباری ندارد و نمیتواند مؤیّدی برای تفسیر و ترجمة مذکور باشد.
در پایان، تذکّر این نکته ضروری است که منظور این نوشتار آن نیست که «الَّذِینَ أَنعَمتَ عَلَیهِم» در آیة مورد بحث، هم ممکن است دچار غضب الهی یا گمراهی شوند. قطعاً کسانی که در این آیات شریفه یعنی «إِهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِیم * صِرَاطَ الَّذِینَ أَنعَمتَ عَلَیهِم» که همان انبیا، صدّیقین، شهدا و صالحین هستند و راه ایشان مطلوب و مورد درخواست میباشد، غبار غضب الهی و گمراهی بر دامانشان نمینشیند، ولی این حقیقت با در نظر گرفتن روایات فوق از این آیه استفاده نمیشود، بلکه مراد این آیات همان است که بر آن تأکید شد.
نتیجهگیری
در این مقاله با بررسی تفاسیر و ترجمههای مختلف که از آیة هفتم سورة مبارکة حمد سخن گفته بودند، نتایج زیر حاصل میشود:
1ـ این آیه شریفه به دو صورت ترجمه و تفسیر شد، به گونهای که قابل جمع نیستند. در یک ترجمه، سخن از این است که نعمتدادهشدگان مذکور در آیه، «غضب شده» و «گمراه» نیستند؛ یعنی این دو صفت از «مُنعَمین» در این آیه نفی شده است: «نعمتدادهشدگانی که مغضوب و گمراه نشدند». ولی ترجمة دوم به این نکته اشاره دارد که اینها سه گروه جدا از هم هستند و در واقع، مراد آیة شریفه این است که «(خدایا) ما را در زمرة مُنعَمین قرار بده، نه مغضوبین و نه ضالّین». بدین ترتیب، در ترجمة اوّل تنها سخن از یک دسته ﴿الَّذِینَ أَنعَمتَ عَلَیهِم﴾ است و در ترجمه دوم، سخن از سه دسته متمایز از انسانها: «الَّذِینَ أَنعَمتَ عَلَیهِم، المَغضُوبِ عَلَیهِم، الضَّالِّین».
2ـ اکثر مفسّران و مترجمان به معنای دوم گرایش داشتهاند. البتّه برخی مفسّران مانند علاّمه طباطبائی و آیتالله خویی در آثار خود به هر دو وجه فوق اشاره کردهاند، که ظاهراً سهوی است که بر قلم ایشان رفته است.
3ـ با استناد به برخی آیات و روایات که میتوانند مفسّر و مبیّن این آیه باشند، روشن میگردد که تفسیر و ترجمة صحیح، همان ترجمة دوم است. این روایات که در تفسیر یا تأویل این آیه وارد شده، بیانگر این حقیقتاَند که «المَغضُوب عَلَیهِم» که مصداق بارز آن یهود، و «الضَّالِّین» که مصداق بارز آن نصاری هستند، از «الَّذِینَ أَنعَمتَ عَلَیهِم» متمایز است و در واقع، با گفتن این دو فراز، از خداوند خواسته میشود که راه انسان از آنها جدا شود و به «مُنعَمین عَلَیهِم» ملحق گردد. تنها یک روایت به ترجمة اول اشاره داشت که آن هم به دلیل ضعف سندی و تعارض با روایات دیگر این باب، از درجة اعتبار ساقط است.
4ـ تفسیر و ترجمة نخست، از روایات متعدّد وارده در تفسیر آیة شریفه غفلت ورزیده و به خطا رفته است و چه بسا اگر این مفسّران و مترجمان به روایات مزبور توجّه داشتند، از چنین تفسیر و ترجمهای خوددادری میکردند.
نویسندگان:
1. حبیبالله حلیمی
2. سید مهدی موسوی
________________________
پینوشتها:
1ـ «غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ» بَدَلٌ مِنَ «الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ» عَلَی مَعنَی أَنَّ المُنعَمَ عَلَیهِم هُمُ الَّذِینَ سَلَمُوا مِن غَضَبِ اللّهِ وَ الضَّلاَلِ، أَو صِفَةٌ عَلَی مَعَنی أَنَّهُم جَمَعُوا بَینَ النِّعمَةِ المُطلَقَةِ وَ هِیَ نِعمَةُ العِصمَةِ وَ بَینَ السَّلاَمَةِ مِن غَضَبِ اللّهِ وَ الضَّلاَلَةِ».
2ـ «وَ هَؤُلاَءِ أَهلُ الصِّرَاطِ المُستَقِیمِ مَأمُونُونَ مِنَ الضَّلاَلِ وَ الغَضَبِ، لِقَولِهِ تَعَالَی: «اِهْدِنَا الصِّرَاطَ...».
3ـ «... فَإِن قُلتَ: لِمَ دَخَلَت لاَ فِی «وَ لاَ الضَّالِّینَ»؟ قُلتُ: لِمَا فِی ـ غَیرِ ـ مِن مَعنَى النَّفی، کَأَنَّهُ قِیلَ: لاَ المَغضُوبَ عَلَیهِم وَ لاَ الضَّالِّین».
4ـ هرچند در صحّت انتساب کتاب تفسیر منسوب به امام عسکری(ع) به ایشان تردید شده، ولی به دلیل وجود روایات صحیح متعدّد در آن، برخی از علما، از جمله شیخ صدوق، به این کتاب اعتماد و استناد کردهاند (برای مطالعة بیشتر در باب این تفسیر؛ ر.ک؛ بابایی، بیتا، ج1: 98ـ79).
5ـ تعبیر «غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ» استعاذهای است به خدا از اینکه در زمرة دشمنان کافر باشند و تعبیر «وَ لاَ الضَّالِّینَ» پناه بردن به خداست از اینکه در زمرة گمراهان از طریق الهی قرار گیرند... .
منبع:
پژوهشهای ترجمه، سال 4، شماره 10، تابستان 1393
قرآن کریم.
آلسعدی، عبدالرّحمن بن ناصر. (1408ق.). تیسیر الکریم الرّحمن. بیروت: مکتبة النهضة العربیّة.
آلغازی، سیّد عبدالقادر ملاّحویش. (1382ق.). بیان المعانی. دمشق: مطبعة التّرقّی.
ابن أبیجمهور احسائی، محمّد. (1405ق.). عوالی اللّئالی العزیزیّة فی الأحادیث الدینیّة. قم: دار سیّدالشهداء للنّشر.
ابنبابویه قمی (شیخ صدوق)، محمّد بن علی. (1413ق.). من لا یحضره الفقیه. قم: دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعة مدرّسین.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ . (1385). علل الشرائع. قم: کتابفروشی داوری.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ . (1378ق.). عیون أخبار الرّضا(ع). تهران: نشر جهان.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ . (1403ق.). معانی الأخبار. قم: دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعة مدرّسین.
ابن شهرآشوب، محمّد بن علی. (1379ق.). مناقب آل أبیطالب(ع). قم: نشر علاّمه.
ابنعاشور، محمّد بن طاهر. (بیتا). التّحریر و التّنویر. بیجا: بینا.
ابنعربی، محمّد بن علی. (1422ق.). تفسیر ابن عربی (تأویلات عبدالرّزاق). بیروت: دار احیاء التّراث.
ابنالغضائری، احمد بن حسین. (1364). الرّجال. قم: دار الحدیث.
ابنکثیر، اسماعیل بن عمر. (1419ق.). تفسیر القرآن العظیم. بیروت: دار الکتب العلمیّة.
استرآبادی، علی. (1409ق.). تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة. قم: مؤسسة النّشر الإسلامی.
بابایی، علیاکبر. (1390). مکاتب تفسیری. قم: سمت، پژوهشکدة حوزه و دانشگاه.
بحرانی، سیّد هاشم. (1374). البرهان فی تفسیر القرآن. قم: مؤسّسة بعثه.
بروجردی، سیّد حسین. (1416ق.). تفسیر الصراط المستقیم. قم: مؤسّسة انصاریان.
بلاغی نجفی، محمّدجواد. (1420ق.). آلاء الرّحمن فی تفسیر القرآن. قم: بنیاد بعثت.
بلخی، مقاتل بن سلیمان. (1423ق.). تفسیر مقاتل. بیروت: دار إحیاء التّراث.
بیضاوی، عبدالله بن عمر. (1418ق.). أنوار التّنزیل و أسرار التّأویل. بیروت: دار احیاء التّراث العربی.
بیهقی، أحمد بن الحسین. (1423ق.). شعب الإیمان. ریاض: مکتبة الرّشد للنّشر والتوزیع.
تفسیر منسوب به امام حسن عسکری(ع). (1409ق.). قم: نشر مدرسة الإمام المهدی(عج).
جوادی آملی، عبدالله. (1388). تسنیم. تحقیق علی اسلامی. چ8. قم: إسراء.
حسینی شاه عبدالعظیمی، حسین. (1363ش). تفسیر اثنا عشری. تهران: انتشارات میقات.
حلّی، حسن بن علی. (1342). الرّجال. تهران: دانشگاه تهران.
حلّی، حسن بن یوسف. (1411ق.). رجال العلاّمة الحلی. نجف: دار الذّخائر.
خویی، سیّد ابوالقاسم. (بیتا). البیان فی تفسیر القرآن. بیجا: بینا.
دروزة، محمّد عزّت. (1383ق.). التفسیر الحدیث. قاهره: دار إحیاء الکتب العربیّة.
درویش، محییالدّین. (1415ق.). اعراب القرآن و بیانه. سوریه: دار الإرشاد.
دعّاس، حمیدان قاسم. (1425ق.). اعراب القران الکریم. دمشق: دارالمنیر و دارالفارابی.
دیلمی، حسن بن محمّد. (1412ق.). إرشاد القلوب إلی الصواب. قم: نشر الشّریف الرّضی.
زحیلی، وهبة بن مصطفی. (1418ق.). التفسیر المنیر فی العقیدة و الشریعة و المنهج. بیروت/ دمشق: دار الفکر المعاصر.
زمخشری، جارالله محمود. (1407ق.). الکشّاف عن حقائق غوامض التّنزیل. بیروت: دار الکتاب العربی.
سایس، محمّدعلی. (بیتا). تفسیر آیات الاحکام. بیروت: المکتبة العصریّة.
سیوطی، عبدالرّحمن. (1404ق.). الدّرّ المنثور فی تفسیر المأثور. قم: کتابخانة آیتالله مرعشی نجفی.
شبّر، سیّد عبدالله. (1412ق.). تفسیر القرآن الکریم (شبر). بیروت: دار البلاغة للطّباعة و النّشر.
صادقی تهرانی، محمّد. (1419ق.). البلاغ فی تفسیر القرآن بالقرآن. قم: نشر مؤلّف.
صافی، محمود بن عبدالرّحیم. (1418ق.). الجدول فی اعراب القرآن. دمشق: دار الرّشید.
طباطبائی، سیّد محمّدحسین. (1417ق.). المیزان فی تفسیر القرآن. قم: دفتر انتشارات اسلامی جامعة مدرّسین.
طبرسی، احمد بن علی. (1403ق.). الإحتجاج علی أهل اللّجاج. مشهد: نشر مرتضی.
طبرسی، فضلبنحسن. (1372). مجمع البیان فی تفسیر القرآن. تهران: ناصر خسرو.
ـــــــــــــــــــــ . (1377). جوامع الجامع. تهران: انتشارات دانشگاه تهران.
طوسی، محمّدبنحسن. (1390ق.). الإستبصار فیما اختلف من الأخبار. تهران: دار الکتب الإسلامیّة.
ـــــــــــــــــــــ . (بیتا). التّبیان فی تفسیر القرآن. بیروت: دار احیاء التّراث العربی.
ـــــــــــــــــــــ . (1407ق.). تهذیب الأحکام. تهران: دار الکتب الإسلامیّة.
طنطاوی، سیّد محمّد. (بیتا). التفسیر الوسیط للقرآن الکریم. قاهره: دار نهضة مصر للطّباعة.
عروسی حویزی، عبدعلی. (1415ق.). تفسیر نور الثّقلین. قم: نشر اسماعیلیان.
عکبری، عبدالله بن الحسین. (بیتا). التّبیان فی إعراب القرآن. عمان: بیت الأفکار الدّولیّة.
عیّاشی، محمّدبن مسعود. (1380ق.). تفسیر العیّاشی. تهران: المطبعة العلمیّة.
فخر رازی، محمّد بن عمر. (1420ق.). مفاتیح الغیب. بیروت: دار احیاء التّراث العربی.
فرات کوفی، فرات بن ابراهیم. (1410ق.). تفسیر فرات الکوفی. تهران: مؤسّسة الطّبع و النّشر فی وزارة الإرشاد الإسلامی.
فضلالله، سیّد محمّدحسین. (1419ق.). مِن وحی القرآن. بیروت: دار الملاک للطّباعة و النّشر.
فیض کاشانی، محمّدمحسن. (1415ق.). تفسیر الصّافی. تهران: مکتبة الصّدر.
ــــــــــــــــــــــــــ . (1406ق.). الوافی. اصفهان: کتابخانة امام أمیرالمؤمنین علی(ع).
قرائتی، محسن. (1383). تفسیر نور. چ 11. تهران: مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن.
قرشی، سیّد علیاکبر. (1377). تفسیر احسن الحدیث. تهران: بنیاد بعثت.
مجلسی، محمّدباقر. (1403ق.). بحار الأنوار. بیروت: دار إحیاء التّراث العربی.
محلّی، جلالالدّین و جلالالدّین سیوطی. (1416ق.). تفسیر الجلالین. بیروت: مؤسّسة النّور للمطبوعات.
مراغی، احمد بن مصطفی. (بیتا). تفسیر المراغی. بیروت: دار إحیاء التّراث العربی.
مکارم شیرازی، ناصر و دیگران. (1374). تفسیر نمونه. چ 1. تهران: دار الکتب الإسلامیّة.
موسوی خمینی(ره)، روحالله. (1388). تفسیر سورة حمد. چ 11. تهران: مؤسّسة تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره).
نجّاشی، احمد بن علی. (1365). رجال النّجاشی. قم: مؤسّسة النّشر الاسلامی.
واحدی نیشابوری، علی بن احمد. (1411ق.). اسباب نزول القرآن. بیروت: دار الکتب العلمیّة.
نظرات شما عزیزان: